مرگ مهم ترین دغدغه انسانی است؛ زیرا با هر زندگی مرگی زاده می شود و هر چیزی که نام زندگی دارد مرگ را هم آغوش خود دارد. از این روست که مفهوم زندگی و مرگ به هم وابسته اند و هر جایی که زندگی وجود دارد مرگ نه در کنار و بیرون آن بلکه در درون آن در انتظار دمی است تا بتواند چیرگی خویش را بنمایاند و خود را نشان دهد.
همان اندازه که مفهوم زندگی برای انسان روشن و آشکار است به همان میزان مرگ در تاریکی و ابهام قرار دارد. به همان اندازه که زندگی، ظاهر و هویداست مرگ در باطن و نهان است. این گونه است که نام مرگ و مفهوم و معنای آن مردمان را به هراس می اندازد و دلهره را در جانشان فرو می افکند.
بی گمان شناخت مسئله ای به این مهمی برای همگان از ارزش و اهمیت بسیاری برخوردار است. دسترسی به منابع شناختی نسبت به آن بسیار سخت و دشوار است؛ زیرا کسی که با مرگ دست و پنجه انداخته و مرگ بر او چیره شده، هرگز این فرصت را نیافته است تا بازگردد و تجربه خویش را بازگویه نماید و از رخدادها و اموری که بر وی گذشته خبری دهد. این مسئله عدم بازگشت، خود ترس و دلهره ای دیگر در میان زندگان انداخته است تا مفهوم مرگ بیش از پیش خود را هراسناک تر بنمایاند. باور به این که این بازگشت نشدنی، پایان هر چیزی باشد و نیستی و نابودی را به همراه داشته باشد موجب می شود تا مرگ گاه به مفهوم پایان زندگی و آغاز بی بازگشت نیستی باشد.
آموزه های وحیانی برای توصیف و تحلیل و تبیین مرگ اهتمام ویژه ای نشان داده است. مرگ به معنای فنا و نیستی و فوت، مفهومی است که با هدفمندی آفرینش و آفریدگاری و پروردگاری خدا در تضاد است. از این روست که آموزه های وحیانی تلاش جدی برای تبیین آن داشته است و با بیان این که مرگ نیز آفریده ای از آفریده های خداوند همانند زندگی و حیات است می کوشد تا هدفمندی آفرینش را تبیین و تحلیل کند.
توصیفی که قرآن و آموزه های وحیانی درباره مرگ و حقیقت آن به دست می دهد به این معنا است که رستاخیز و حسابرسی، به عنوان فرآیندی طبیعی تحقق خواهد یافت.
به نظر می رسد که قرآن به عنوان آموزه های وحیانی از سوی خداوندی که خود آفریدگار مرگ و زندگی است می تواند بهترین منبع شناختی انسان از مرگ و حقیقت آن باشد. در این نوشتار کوشش بر آن است تا با بازخوانی مفهوم مرگ و حالات انسان در هنگام مرگ و احتضار، آن چه را که انسان با آن روبه رو می شود از زبان قرآن توصیف کند و تحلیل قرآن از مرگ و حقیقت آن را تشریح نماید که آن را از نظر می گذرانیم.
با هر زندگی مرگی زاده می شود و هر موجود زنده ای که آفریده باشد طعم مرگ را خواهد چشید. از این رو در روایات اسلامی آمده است که در هنگام قیامت و پس از نفخه نخستین صور، هر آفریده ای جان به جان آفرین تسلیم خواهد کرد. آن گاه که خداوند به نام جبار قهار، ظهور و بروز کرده و به این نام بر هستی تجلی می کند، همه آفریده ها، مرگ را می چشند و جان می دهند. در آن زمان خداوند به مرگ رو کرده و به آن فرمان می دهد: یا موت مت؛ ای مرگ تو نیز بمیر. آن گاه است که در هستی ندا می دهد که لمن الملک الیوم؟ امروز ملک و سلطنت بر هستی از آن کیست؟ و چون کسی جز خدا نیست خود پاسخ می دهد: لله الواحد القهار؛ هستی از آن خدای یگانه قهار است.
این که در آیه پس از پرسش خداوندی کسی پاسخ نمی دهد و واژه قال و مانند آن وجود ندارد بیانگر آن است که پاسخ گویی نیست تا پاسخ این پرسش را دهد و خود پاسخ می دهد.
بر این اساس جز خداوند آفریدگار مرگ و زندگی، همه آفریده ها حتی فرشته ها در هر مقام و منزلتی باشند می بایست مزه مرگ را بچشند و حتی فرشته ملک الموت که خود مرگ را برای دیگری به ارمغان می آورد به دام مرگ می افتد و جان را تسلیم حق تعالی می کند و البته طبق روایات، خداوند اولین موجودی را که زنده می گرداند اسرافیل فرشته است تا در صور بدمد و خلایق مجدداً با نفخه او زنده شوند. (برگرفته از درس های استاد حسن زاده آملی)
مرگ در مفهوم قرآنی به معنای فوت و نیستی نیست بلکه به معنای توفی و وفات است. وفات به معنای گرفتن است و توفی به معنای گرفتن کامل و بی نقص چیزی می باشد. بر این پایه مرگ به معنای گرفتن کامل روح و جان زنده به دست خداوند و یا فرشته مرگ و یا نمایندگان فرشته مرگ است. این گرفتن به معنای انتقال از جهانی به جهانی دیگر و از حالتی به حالتی کامل تر است.
از نظر قرآن، مرگ نه تنها در پایان زندگی بلکه در هر دم اتفاق می افتد و انسان هر دم جامه ای را می کند و جامه نویی از زندگی می پوشد. از این رو خداوند هر دم در شانی از شئونات آفریده های خویش است و آنان را به سوی کمال رهنمون می سازد. این گونه است که بی عنایت دمی هر هستی نیست می شود و از هم فرو می پاشد و نظام هستی در هم می پیچد.
در تبیین و تحلیل قرآنی، انسان نیز این گونه است با این تفاوت که انسان در طول شبانه روز به هنگام خفتن، مرگ را در آغوش می گیرد و توفی انجام می شود و جان را به خدا و یا فرشته مرگ تسلیم می کند. در این زمان تنها رشته ای نازک کالبد را به جان متصل می کند که اگر این نیز بریده شود مرگ او کامل می شود و دیگر به کالبد خویش بازنمی گردد. این گونه است که انسان ها در تحلیل قرآنی با هر خفتنی، مرگ را تجربه می کنند و دوباره بازمی گردند تا به این شکل مفهوم رستاخیز به ایشان نموده شود و بدانند که رستاخیز آدمیان چگونه پدیدار می شود.
مرگ در مفهوم قرآنی به معنای انتقال از مقامی به مقام دیگر است. این بدان معناست که انسان با مرگ خویش چیزی را از دست نمی دهد و یا اگر چیزی را از دست بدهد نسبت به آن چه به دست می آورد چیز باارزشی را از دست نداده است. به تعبیری می توان آن را همانند دگردیسی که در پروانه رخ می دهد همانند کرد. کرمی بر شاخه ای و سپس در پیله و در نهایت پروانه ای می شود که پر پرواز دارد در حالی که پیش از این نه تنها از زیبایی پروانه برخوردار نبود بلکه حتی نمی توانسته پرواز داشته باشد.
هر بخش از زندگی و مرگ آدمی در جهان زهدان و دنیا و برزخ و آخرت این گونه است. البته با این تفاوت که پروانه به شکل طبیعی و روندی تکوینی در یک فرآیند تکاملی صعودی حرکت می کند ولی انسان با توجه به تلاش ها و برون داد ظرفیت ها و توانمندی های استعدادی و ذاتی خویش این حرکت را تنظیم می کند. او هرچه در این راه بتواند ظرفیت های مثبت را بروز دهد در جهان دیگر از بهره بیش تری برخوردار می شود. اگرچه در هر حال انسان و همه موجودات زنده به سوی خداوند در حرکت می باشند و به او می پیوندند ولی این رفتن و شدن، بستگی به فعالیت های انسان دارد. اگر انسان، شدنی را در پیش گیرد که به سوی کمال صعودی و عروجی باشد در نهایت به الله می رسد که به نام رحمان و رحیم بر وی تجلی می کند و با اسم جمالی، خویش را بر وی عرضه می دارد و اگر به سوی کمال هبوطی و سقوطی پیش رود در نهایت با الله با منتقم و جبار رو به رو می شود و خداوند به نام جلالی خویش بر او آشکار می شود.
به هر حال انسان در نهایت در مرحله و جهانی می بایست با مرگ دست و پنجه نرم کند و آن را تجربه نماید. از نظر قرآن مرگ انسان به هر شکلی اتفاق افتد انتقال است. این انتقال در هر شکل آن اجل اوست که نمی تواند دمی پیش یا پس شود. در نهایت هر انسانی در هنگام اجل معین خویش، با مرگ زندگی نوین خویش را آغاز می کند.
مرگ، گاه به شکل دفعی اتفاق می افتد و گاه دیگر به شکل تدریجی رخ می دهد. آن چه در رخدادهای مرگ بیان می شود بیش تر ناظر به مرگ تدریجی است که از آن به دم احتضار به زبان عربی یاد می شود. احتضار واژه ای است که از حضر به معنای غایب نبودن گرفته شده است. جان کندن و حضور مرگ را احتضار می گویند؛ زیرا مرگ به عنوان آفریده ای بر سر بالین انسان می آید و او را به جهانی دیگر می برد.
در قرآن به مسئله احتضار اشاره شده ولی از واژه احتضار برای بیان این معنا استفاده نشده است و به جای آن اصطلاح سکرات مرگ (ق آیه 19) غمرات مرگ (انعام آیه 93) و حضور مرگ (نساء آیه 18) و آمدن مرگ (انعام آیه 61) و رسیدن جان به گلو (واقعه آیه 83) و توفی به معنای گرفتن و نگه داشتن روح (نحل آیه 32) و مانند آن به کار رفته است.
در آیه 30 سوره قیامت از مسئله احتضار به عنوان سوق یاد شده است بدین معنی که انسان در هنگام مرگ به سوی خداوند رانده و سوق داده می شود که به معنای بی اختیاری و رفتن انسان به سوی خداوند بی اختیار و اراده خود است.
کاربرد واژه سوق به این معناست که انسان به طور طبیعی از رفتن به سوی خداوند از راه مرگ و توفی کراهت دارد؛ از این روست که وی را به زور و ناخواسته از کانال مرگ به سوی خداوند می برند.
فرشتگان مامور نزع روح (نازعات آیه 1) مأمور می شوند تا جان و روح کافران را به سختی برگیرند.
انسان به زندگی دنیوی دل بستگی و علاقه بسیاری دارد و نمی خواهد آن را رها کند. از این روست که به کراهت جانش گرفته می شود و وی به سختی حاضر است تا جان را تسلیم کند و به زندگی دیگری در آید و کالبد جسمانی خویش را رها سازد.
قرآن در بیان مرگ تدریجی و قطع روح از بدن در لحظه نهایی (قیامت آیه 26 تا 30) به ابعاد مختلف و حالات مربوط به احتضار اشاره می کند و توجه انسان ها را به آن لحظه حساس جلب و آنان را به پرهیز از باورهای باطل و گناهان دعوت می نماید. (انعام آیه 93 و محمد آیه 26 و 28).
در هنگام مرگ رویدادهای بسیاری رخ می دهد که می توان به نمونه های زیر اشاره کرد.
رسیدن جان به گلو یکی از حالات انسان در دم مرگ است. قرآن از چنین تعبیری برای بیان وحشت زیاد انسان در هنگام مرگ استفاده می کند گویی که در هنگام مرگ دشمن بر ایشان چیره شده و از هر لحاظ در تنگاتنگی قرار گرفته و راه پیش و پس بر او بسته است. (احزاب آیه 11)
قرآن تبیین می کند که در این زمان جان به تراقی می رسد. تراقی جمع ترقوه، استخوانی است که گلو را از چپ و راست دربرگرفته و یا به معنای جلوی حلق و بالای سینه است. (مفردات راغب ص 166 و 363)
آیات قرآن این حالات را نشان دهنده قدرت خداوند و ناتوانی انسان در برابر خدا و دیگر پدیده های الهی می داند. (واقعه آیات 83 و 87)
قرآن به موقعیت و وضعیت محتضر اشاره می کند و نگاه های آکنده از دل سوزی و آمیخته با ترس و هراس اطرافیان به محتضر را توصیف می کند این درحالی است که محتضر با زبان حال و قال از آنان یاری و کمک برای رهایی می طلبد. در این حالت است که قرآن بیان می کند خداوند از اطرافیان محتضر به وی نزدیک تر است تا هم عجز انسان و حتی همه زندگان پیرامون محتضر را بنمایاند و هم قدرت الهی را نشان دهد.
در این زمان است که خویشاوندان و دوستان محتضر که در اطراف وی هستند از روی ناامیدی می گویند چه کسی می تواند او را شفا دهد و درمان کند. (قیامت آیه 27)
انسان در این هنگام که از هرگونه شفا و درمان نومید شده است این گمان در وی تقویت می شود که مرگ را گریزی نیست و درنهایت وقتی چشم او بر برزخ و جهان دیگر گشوده می شودو به سخنی بهشت و یا دوزخ را می نگرد یقین می کند که دیگر راه بازگشتی نیست. (قیامت آیه 28)
حالا دیگر زمانی است که می بایست با مال و فرزند و دنیا و اهل و عیال خداحافظی کند و همه آن چه را گرد آورده است بگذارد و به تعبیر قرآن فراق و جدایی میان ایشان می افتد.
در این زمان پاهای محتضر در کنار هم گرد می آید و انسان به خود می پیچد و دیگر نیروی حیات و زندگی در پاهای او نیست تا آن را نگه دارد. (قیامت آیه 29) از این روست که گفته می شود جان از پای وی بیرون رفته است. البته به این معنا نیز است که محتضر وضعیت بسیار سختی را در آن هنگام دارد و نمی تواند خود را نگه دارد و پیچش پا در حقیقت نهایت خواری و ناتوانی انسان است.
فرشتگان بر بالین وی حاضر می شوند و توفی و جان گرفتن وی را آغاز می کنند. (انعام آیه 61 و سجده آیه 11) البته در قرآن برای کافران و مومنان دو گونه حالت مختلف از حضور فرشتگان ترسیم می شود؛ زیرا در آن هنگام ستمگران و کافران حالاتی بسیار بد و سختی را می گذرانند و به خوارترین شکل جان می دهند. (نحل آیه 28 و نیز انعام آیه 93) در حالی مومنان و نیکان در حالت بشارت و مژده به سوی خداوند می روند. (نحل آیه 32)
در آیات قرآنی توضیح داده شده است که هنگام مرگ منافقان و کافران، فرشتگان مامور، بر صورت و پشت های آنان می زنند (محمد آیه 27 و انفال آیه 50) بر صورت ایشان می زنند تا بنگرند که چه در پیش رو دارند و بر پشت ایشان می زنند که بر دنیا تمایل داشته و آن را اکنون می بایست رها سازند.
در آیات قرآنی آمده است خداوند به مومنان بشارتی می دهد که در دنیا و آخرت ازآن بهره مند شده اند. (یونس آیه 64) در روایت است که مراد از بشارت دنیای ایشان، رویاهای نیکویی است که مومن می بینند و بشارت در آخرت بشارت در زمان مرگ است. (من لایحضره الفقیه ج 1 ص 152)
در حالت احتضار دیگر توبه پذیرفته نمی شود و اگر امید به بازگشتی بوده تا زمان احتضار است. از این رو توبه فرعون سودی به حال وی نداشته است(یونس آیه 90 و 91) قرآن در آیه 18 سوره نساء توضیح می دهد که در این هنگام که حقیقت مرگ و زندگی روشن می شود دیگر توبه را تاثیری نیست.
در این زمان درخواست تاخیر مرگ و بازگشت به دنیا معنا و مفهومی نخواهد داشت؛ زیرا اجل قابل تغییر نیست و نمی توان آن را پس و پیش کرد.
قرآن کریم از اقرار برخی ستم گران به کفر خویش در هنگام مرگ خبر می دهد که این بیانگر آن است که در آن حالت انسان به وضعیت و موقعیت خود آگاه شده و می داند که در چه جایگاهی است و پرده ها کنار می رود و چیزی به نام غیب باقی نمی ماند. از این رو به حقیقت اعتراف می کند به اینکه کافر بوده و بر خود سرزنش می فرستد. حتی عده ای از ستمگران خواهان بازگشت به دنیا و بازسازی اعمال و رفتار و اندیشه های خویش می شوند ولی این اعتراف در هنگام دیدن حقیقت و در زمان مرگ سودی به حال ایشان نخواهد داشت. (اعراف آیه 37 و مومنون آیه 99 و 100).
قرآن هم چنین بیان می کند که مرگ همزمان می شود با آشنایی با وضعیت جدید و این که به بهشت و یا دوزخ در می آید هر چند که این بهشت و دوزخ برزخی باشد. ولی حال او بر وی آشکار می شود و احتضار و مرگش با عذاب و آسایش او پیوند می خورد. (یس آیه 36 و نیز نوح آیه 25 و غافر آیه 46).
لینک مطلب به کیهان: http://www.kayhannews.ir/860927/6.htm
محمد مهدی مطهری راد در سال 1389 طی پژوهشی با عنوان مقایسه ی ویژگی های شخصیتی، نظام ارزشی و مهارت های ارتباطی در بین زوجین متقاضی طلاق و عادی شهرستان دزفول پرداخت؛ تجزیه وتحلیل آماری در سطح P<0/05 نتایج نشان داد که بین زوجین متقاضی طلاق و عادی در زمینه های ویژگی های شخصیتی، روان رنجوری، برونگرایی، گشودگی، سازگاری، نظام ارزشی، ارزش نظری، ارزش اقتصادی ، ارزش هنری، ارزش اجتماعی، ارزش سیاسی، ارزش مذهبی ، مهارت های ارتباطی ، مهارت گوش دادن، مهارت تنظیم عواطف، مهارت درک پیام، مهارت بینش در ارتباط تفاوت معنی داری وجود داشت. و در ویژگی شخصیتی وجدانی بودن و مهارت قاطعیت در ارتباط تفاوت معنی داری بین زوجین متقاضی طلاق و عادی مشاهده نگردید.
برخی افراد همواره درحال گله گذاری و ابراز نارضایتی هستند و هیچ گاه از روابطی که با اطرافیان، اعضای خانواده، دوستان و آشنایان و حتی همسر خود برقرار می کنند، رضایت ندارند. در این شرایط بیشتر زوج ها با وجود علاقه ای که به یکدیگر دارند، یکدیگر را تحمل نمی کنند و این مسئله حتی در زوج هایی که برای طلاق به دادگاه ها مراجعه می کنند هم دیده می شود؛ زوج هایی که با وجود علاقه به همدیگر قصد دارند مسیر زندگی شان را از هم جدا کنند.واقعیت این است که ریشه بسیاری از مشکلات ارتباطی همه ما به نحوی به دوران کودکی باز می گردد و کودک بی اعتماد، سرخورده و ناامید آن دوران ، حالا همسری شده است که به هیچ چیز و هیچ کس اعتماد ندارد. وقتی از یک زندگی شاد و موفق سخن می گوییم، بی گمان یکی از راه های تحقق آن آموزش و فراگیری است.بسیاری از ما عادت کرده ایم دانسته های خود را که از اطرافیان شنیده یا آنچه را بر مبنای مطالعه برخی کتاب ها به دست آورده ایم به همه چیز تعمیم دهیم و در زندگی زناشویی نیز براساس همان داده ها برای حل مشکلات تلاش می کنیم. بحث کودک ایمن یک موضوع ریشه ای در حل مشکلات زناشویی است.در واقع با شناخت بیشتر خود می توانیم اول به خود و سپس به همسر و اعضای خانواده مان کمک کنیم تا زندگی شاد و موفقی را تجربه کنیم.
در سبک دلبستگی ایمن مادر 3 ویژگی پذیرندگی، پاسخگوبودن و در دسترس بودن را داراست و کودکی که تربیت می کند، کودکی است که اول به خود و سپس به محیط پیرامون خود اعتماد می کند
سبک های دلبستگی
طبق گفته های دکتر علی پژوهنده مشاور و روان شناس، به طور کلی 3 سبک دلبستگی براساس کیفیت روابط مادر با کودک در سال های اولیه به وجود می آید که ایمن،ناایمن دوسوگرا و ناایمن اجتنابگر توصیف می شود. در سبک دلبستگی ایمن مادر 3 ویژگی پذیرندگی، پاسخگوبودن و در دسترس بودن را داراست و کودکی که تربیت می کند، کودکی است که اول به خود و سپس به محیط پیرامون خود اعتماد می کند. او در واقع تا یک سالگی به توانمندی اساسی مورد نیاز خود برای ادامه حیات یعنی «اعتماد» دست می یابد.
اما در سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرا، کودک به علت نداشتن مادری که پذیرنده، پاسخگو و در دسترس باشد، دچار تشویش و اضطراب می شود و همواره نسبت به دیگران تردید دارد.
درحالت بحرانی سبک دلبستگی اجتنابگر رخ می دهد که طی آن کودک از برقراری ارتباط با دیگران اجتناب می کند و علت برآورده نشدن مکرر نیازهایش از سوی مادر، به نوعی با درماندگی خود آموخته خو می گیرد. چنین فردی در بزرگسالی از هرگونه ارتباطی که به صمیمیت منجر شود، دوری می کند و اصولا صمیمیت را بی ارزش تلقی می کند. نکته بسیار مهم در شکل گیری سبک های دلبستگی، ثبات رفتارهای منفی مادر است، به عبارت دیگر فقط تکرار و ثبات رفتارهای منفی در طول زمان و طی 5 سال اول زندگی است که به شکل گیری نوع خاصی از دلبستگی می انجامد.
بیشتر زوج هایی که برای طلاق به دادگاه مراجعه می کنند دارای سبک دلبستگی ناایمن هستند،
وقتی کسی به آن ها نزدیک می شود به سرعت احساس بی اعتمادی می کنند و این بی اعتمادی بر زندگی زناشویی آن ها تأثیر می گذارد.معمولا همسران مضطرب دوسوگرا توقعات زیادی دارند بسیار حساس و زودرنج هستند و معمولا از بی توجهی همسرشان شکایت دارند. از توجه همسرشان نسبت به اعضای خانواده اش یا افراد دیگر دلگیر می شوند و بیش از اندازه به این موضوع حساس هستند و همواره همسرشان را کنترل می کنند تا دلیل رفتارهای او را در ارتباط با دیگران دریابند. این دسته از افراد اگر شانس داشته باشند و با کسی ازدواج کنند که سبک دلبستگی اش ایمن باشد، احتمال این که به مرور زمان سبک دلبستگی شان تغییر کند و ایمن شود، زیاد است. ولی اگر با فردی مثل خودشان که دارای سبک دلبستگی دوسوگرا یا اجتنابگر است ازدواج کنند، اتفاقات بدی می افتد.<** ادامه مطلب...
اختلال یادگیری چیست؟
یک اختلال یادگیری1 به وسیله متخصصان بهداشت روانی و پزشکی به عنوان یک اختلال عصب زیست شناختی و یا اختلال پردازش زبان تشخیص داده شده که به وسیله عملکرد مغز به وجود آمده است. یکی از پیامدهای ناکارآمدی مغز شیوهای که افراد مبتلا به اختلال یادگیری اطلاعات را کسب کرده و پردازش میکنند که از عملکرد عادی و قابل انتظار برای کودک یا بزرگسالی که میتواند بدون مشکل جدی یاد بگیرد، متفاوت است. یک اختلال یادگیری ممکن است از لحاظ علمیدر حوزههای شناسایی کلمه، ادراک خواندن، حساب کردن، استدلال کردن، هجی کردن ویا کلمهبندی نوشتن به وجود آید. یک اختلال یادگیری غالبا وابسته به عملکرد غیرعادی مغز به علاوه در حوزه گفتار است. یک اختلال یادگیری که در زمینه علمیتشخیص داده شده است ممکن است در زمینههای دیگر نیز اختلال ایجاد کند. به طور مثال فعالیتهای روزمره یک فرد در خانه ممکن است از ناتوانی بالقوه حافظه، استدلال و یاحل مساله تاثیر بگیرد و وابسته به مشکل عصب زیست شناختی باشد. به علاوه ممکن است تاثیر نامطلوبی بر ارتباطات اجتماعی بگذارد زیرا که ضعف فرایند شناختی فرد باعث میشود که او در فکر کردن و یارفتار دچار اشتباه ویا دچار کج فهمیرفتار دیگران گردد. اختلالات یادگیری ممکن است با حالتهای مختلف ADHD (اختلال بیش فعالی همراه به نقص توجه)، اختلالات رفتاری، ناتواناییهای حسی یا دیگر شرایط کلینیکی یا عصبشناختی هم زیستی داشته که شامل بیماریهای سلولهای داسی شکل، دیابتها، کموزنی در هنگام تولد، جراحی قلبی نئوناتال، سرطان خونی، تورم لنفاوی حاد و هیدرو سفالها میشود. با وجود این به علت ضعف عملکرد و یا مشکلات اجتماعی، مبتلا بودن به اختلال یادگیری باعث افسردگی واضطراب میشود. اما این اختلال نه یک اختلال یادگیری است و نه به
وسیله ی یک اختلال هیجانی به وجود میآید2.
ریشههای اختلال یادگیری
انواع زیادی از عملکردهای غیرعادی مغز وجود دارند که میتوانند منجر به یک اختلال یادگیری شوند که تاکنون تغییرات و علل آن شناسایی و طبقهبندی نشدهاند. به طور مثال نارساخوانی از اختلالات یادگیریای است که روی خواندن و هجی کردن تأثیر میگذارد. تحقیقات نشان داده است که عملکرد غیر عادی مغز در پردازش زبانی- شنیداری(مثل پردازش صداشناسی نامگذاری سریع اتوماتیک) در تعداد زیادی از افراد مبتلا به نارسا خوانی دیده شده است3.شواهدی وجود دارد که نشان میهد که نامگذاری اتوماتیک و سریع و پردازش صدایی هسته ی پردازشهایی هستند که مهارتهای خواندن را پیش بینی میکنند. گرچه بعضی افراد درسیستم دیداری مغزشان ساختار متفاوتی دارند2. تأثیرات نواقص ویژه ی دیداری بر روی یادگیری ممکن است به مهارتهای دیگر بسط یابد. اختلال ریاضی اختلال یادگیری ای است که روی محاسبه ی ریاضیات و حل مساله تأثیر میگذارد. تحیقات گوناگونی در حال انجام است که تعیین میکند انواع مختلف عملکرد غیر عادی مغز است که منجر به اختلال یادگیری میشود. تحقیق اختلال ریاضی که از تصویر عصبی استفاده میکند به گستردگی تحقیق نارساخوانی نیست. ولی به هر حال مطالعات عصب شناختی به وضوح انواع ناکارآمدیهای مغز را به اثبات رسانده است3.نیاز به ارزشیابی مناسب ملاکهای تشخیص یک اختلال یادگیری همزمان با تغییر تدابیر آموزشی و یافتههای تحقیق تغییر میکنند. با وجود اینها این حقیقت که یک اختلال یادگیری نمایانگر عملکرد غیرعادی مغز است بحثی در آن نیست. بنابراین وقتی فردی درمدرسه و در زندگی روزمره با مشکل مواجه است مظنون به یک اختلال یادگیری میشود که یک ارزشیابی از تواناییهای عصب روان شناختی او ضروری است تا نشان دهد که کدام عملکردهای مغز آن طوری که انتظار میرود کار نمیکنند و کدام عملکردهای مغز به قدر کافی کار نمیکنند. یک ارزشیابی عصب روان شناختی میتواند دامنه ی مورد نیاز ارزیابی عملکرد خاصی که اغلب در اختلال یادگیری مورد بحث است را فراهم کند مثل توجه به تواناییهای حسی - حرکتی. ارزیابی گسترده ی به دست آمده به وسیله ی یک ارزشیابی عصب روان شناختی امکان تشخیص نقاط ضعف و قوتی را که هر دو برای تعیین حوزههای مداخله مهماند فراهم مینماید. اندازه گیری پاسخها برای مداخله و رویکردهای تشخیصی متداول درامریکا نمیتواند جانشین یک ارزشیابی عصب روان شناختی جامع شود. اطلاعات پایهای در رابطه با توانایی دیداری و کلامی میتواند از یک آزمون جامع هوشی(IQ )تفسیر شده توسط یک متخصص واجد شرایط به دست آمده باشد. مدارس دولتی متخصصانی را که واجد شرایط اجرا و تفسیرآزمونهای هوشیاند استخدام میکنند. اگر چه مدارس خصوصی و دانشگاهها متخصصان تعلیم دیده برای اجرا و تفسیر آزمونهای هوشی را استخدام نمیکنند. علاوه بر اینکه استخدام آنها توسط این مدارس کار کاملاً عجیبی است. با ملاحظهی متخصصان واجد شرایط استخدام شده در مدارس دولتی باز هم ارزیابی آنان در مدرسه ای معین قابل اطمینان نیست. بنابراین باید این شغل را مورد به مورد و مدرسه به مدرسه مورد بررسی قرار داد. همانطور که متخصصان خوب پزشکی باید خارج از شبکه ی مراقبتهای اولیه ی بهداشت جستجو شوند، متخصصانی هم که برای اجرای آزمون ارزشیابی روانشناختی آموزش دیدهاند بهتر است در ارزشیابی و مراقبت از کودکان و بزرگسالانی که در مدرسه یا دانشگاهشان متخصص ندارند، تجربه داشته باشند.آزمونهای محدود که فقط از آزمون IQ و ارزیابی سطوح پیشرفت تحصیلی تشکیل میشود، اطلاعات کافی از کارکرد مغزی کودکان یا بزرگسالان فراهم نمیکند تا بالاترین سطح مراقبت استاندارد و مداخلههای هدفمند فراهم گردد. در یک فرد مبتلا به اختلال یادگیری ارزشیابی عصب روانشناختی ممکن است به عنوان یک ضرورت پزشکی برای اهداف مورد بررسی و روشن کارکردهای مغزی باشد. اگر شرایط پزشکی دیگر وجود داشته باشد ارزشیابی عصب روانشناختی فوق العاده مهم است، اما اگر این شرایط هم نباشد باز ارزشیابی عصب روان شناختی اهمیت دارد. مجریان دور اندیش بیمه توصیه کرده اند تا تعیین کنند که آیا خدمات ضروری میتواند به وسیله ی یک متخصص واجد شرایط در مدرسه ی خصوصی ارایه شود.
یک اختلال یادگیری اختلالی مزمن و مادام العمر است. تأثیراین ناتوانی میتواند روی عاطفه، آموزش وعملکرد حرفهای با توجه به شرایط زندگی، ارتباطات میان فردی و نقاط ضعف و قوت فردی و به علاوه تأثیر روی جامعه مهم باشد. کودکان مبتلا به اختلال یادگیری در مدرسه عملکرد بدی دارند و انتظار نمیرود که بتوانند دیپلم بگیرند. اختلال یادگیری میتواند تأثیر نامطلوبی روی عملکرد شغلی در بزرگسالی داشته باشد. شناسایی به موقع این محدودیتها و تواناییهای عصب روان شناختی میتواند آموزش، شغل و طرحهای درمانی را تسهیل کند. در هر صورت باید ارزشیابی مناسب صورت گرفته باشد1.
1 – راورکی؛ 1995؛ تیساتسانیا و همکاران؛ 1997
1 - بریسلاو و همکاران؛ 2000؛ دالن و همکاران؛2006؛
2 - هیلینگس فورد و ورنوفسکی؛ 2004؛ وانگ؛ 2007
3 - شای ویتز و همکاران؛ 2002؛ ولف و همکاران؛ 2000
1 - کیبی و همکاران؛ 2003
2- ادن و همکاران؛ 1996
3 - هکت و همکاران؛ 2001
1 – پونسکی؛ 2007
مشکلات ارتباطی معمولی زوجین
گاتمن (1991 ) بر این عقیده است که بسیاری از الگوهای ارتباطی منفی از چهار طبقه پیروی می کنند.
– انتقاد در مقابل گله: وقتی فردی به همسر بجای گله حمله می کند ، اختلافات شروع می شود . بعنوان مثال بجای گفتن « من هیچ تفریحی ندارم چون تو سینما رفتن را دوست نداری» گفته شود « من واقعاً از سینما رفتن لذت می برم و آرزو دارم با هم به سینما برویم ».
– اهانت: تفاوت بین انتقاد و اهانت ، قصد جریحه دار کردن، صدمات روانشناختی به همسر است. توهین، بد صدا کردن، بد خلقی، استهزاء و زبان اهانت آمیز علائم اهانت هستند.
– تدافعی بودن: در این مورد زوجین به عنوان یک تیم عمل نمی کنند. هر دو مسئولیت خویش را نا دیده می گیرند و خود را معذور می سازند و از شیوه هایی مثل شکایت از همدیگر استفاده می کنند.
– سر سختی در مخالفت: هنگامی که زوجین به نقطه ای از یأس می رسد،که ممکن است یک عضو به دیوار سختی تبدیل شود و خودش را از مکالمه کنار بکشد. تبدیل شدن به دیوار سخت هم نوعی اهانت است و هم نوعی انتقال و نوی عکس العمل که در اثر درماندگی است. اغلب این افراد با سرسختی شان باعث یکسری مشکلات می شوند ( یانگ و لانگ، 1989 ) .
مشکلات ارتباطی ناسازگارانه خاص در زوجین
خواندن افکار: معمولاً وقتی روی می دهد که یکی از زوجین بر اساس تمایلات ادارکی خود از دیگری عمل می کند، بدون آنکه بازخوردی ارائه شود. این عمل اغلب در زوجینی رخ می دهد، که یا زمان زیادی است که یکدیگر را می شناسند و یا مدت زمان کمی با هم بوده اند.
مذاکرات کلیشه ای: تمایلات زوجین برای رسمی بودن شدید منجر به عدم ابراز احساسات زیر بنایی می شود. افرادی که این نوع ارتباط را دارند، اغلب تحت دو نوع تربیت والدینی بودنده اند، تحصیلات بالایی دارند،ارزش زیادی برای متمدن بودن قائلند و ازتعارض پرهیز می کنند(مهدویان، 1376 ).
حق داشتن : بسیاری از زوجهای غیر شاد اعتقاد به محق بودن خود دارند، خود را محق می دانند، تصدیق خود و عدم انعطاف پذیری آنها یک مشکل فردی است و این مشکل می تواند در دو فرد دیده شود. و یا یکی از زوجین برای اثبات شایستگی و حق بودن خود، تلاش کند ( مهدویان ، 1376 ).
سندروم خود خلاصه کردن: بسیاری از زوجین آنچه را که می خواهند بگویند در ذهن می گذارند و به سادگی منتظر می شوند تا فرد دیگری صحبت خود را متوقف کند، به جای آنکه گوش دهند چه چیزی می گوید، این سندروم که توسط گاتمن ( 1991 ) معرفی شد یک شیوه برای توصیف نوعی تعامل است در این شیوه زوجین حرفها و شکایات مشابه را تکرار می کنند بدون اینکه عکس العملی نسبت به بیان فرد دیگر ارائه کنند.
شکایت متقابل: در پاسخ به شکایت فردی دیگر، همسر با شکایت خود از او، به او پاسخ می دهد. به عنوان مثال؛ زن : « من دوست دارم برای گلف بازی پول کمتری خرج کنی »، شوهر: «من هم دوست دارم تو کمتر لباس بخری».
پیام متباین: شامل جنبه های مثبت و منفی پیامهای کلامی و غیر کلامی است که دارای معانی مشابه نیستند.
الگوی نیش زدن: نیش زدن پیام متباینی است که شامل پیام مثبتی،که درانتهایش انتقاد است. مثال «مطمئناً تو تصمیم داری وقت بیشتری را به من اختصاص دهی، اما چرا تا حالا در این پنج سال این کار را نکردی ؟»
نشنیدن مثبت ها: سیکل عادی که در بسیاری از زوجهای آشفته رخ می دهد هنگامی است که تقدیر و تصدیق شنیده نمی شود و بجای آن یک یا دو زوج فقط به جنبه های منفی ارتباط توجه دارند( یانگ و لانگ، 1998).
افسردگی خفیف (دیستایمی) عبارت است از افسردگی مزمن همراه با علایمی که خفیفتر اما درازمدتتر از علایم دورههای شدید افسردگی هستند. شروع افسردگی خفیف معمولاً بی سروصدا است و بسیاری از افراد متوجه تغییر در زندگی خود نمیشوند. علایم ممکن است در دوران کودکی یا نوجوانی آغاز شوند و تا سالها یا شاید هم ادامه داشته باشند. |
علایم شایع |
افسردگی خفیف این طور تعریف میشود: وجود چندین مورد از علایم زیر در اغلب ساعات روز و در اغلب روزها به مدت دو سال یا بیشتر (یک سال در کودکان یا نوجوانان) به طوری که فرد هیچگاه بیش از دو ماه رها از این علایم نبوده باشد: نداشتن اشتها یا برعکس پرخوری مشکلات خواب (خواب زیاد یا کم) فقدان انرژی؛ احساس خستگی در تمام اوقات مشغولیت ذهنی زیاد درباره احتمال شکست در کارها و بیکفایتی، و نیز داشتن افکار منفی (ناامیدی) احساس تأسف برای خود؛ منفی بافی نداشتن بازده کاری مناسب در خانه و محل کار مشکل در تمرکز و تصمیمگیری نداشتن علاقه یا لذت نبردن از فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری های لذتبخش یا فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری های اجتماعی تحریک پذیری گریه کردن بدون دلیل زیاد ایراد گرفتن یا شکایت کردن شکاک بودن |
علل |
احتمالاً در اثر ترکیب عوامل ژنتیکی، نحوه بزرگ شدن و تربیت، و نیز عوامل روانی (مثل از دست دادن شغل یا طلاق) به وجود میآید. |
عوامل تشدید کننده بیماری |
سابقه خانوادگی افسردگی |
پیشگیری |
راه مشخصی برای پیشگیری از آن وجود ندارد. بهتر است تغییرات عمده احتمالی در زندگی خود را پیشبینی کنید و برای آنها آمادگی داشته باشید. |
عواقب مورد انتظار |
به بیشتر کسانی که دچار افسردگی خفیف هستند میتوان با درمان مناسب کمک کرد. امکان دارد چندین ماه طول بکشد تا علایم رو به بهبود بگذارند. گاهی فرد تا زمانی که تحت درمان قرار میگیرد و احساس خوبی پیدا کند متوجه نمیشود که چقدر افسرده بوده است. |
عوارض احتمالی |
بازگشت افسردگی و مزمن شدن آن؛ بروز دوره شدید افسردگی سوء مصرف الکل یا وابستگی به آن سایر عوارض به وجود بیماری زمینهای و نوع آن بستگی دارند. |
درمان |
اصول کلی |
گرفتن شرح حال و انجام معاینه بالینی توسط پزشک. بهترین نتایج با انجام روان درمانی یا مشاوره همراه با دارودرمانی حاصل میشوند. چندین تکنیک روان درمانی در درمان افسردگی خفیف مؤثر هستند: شناخت یا رفتار درمانی (هدف آن تغییر افکار منفی به افکار مثبت است)؛ درمان روابط بین فردی (هدف آن بهبود برقراری روابط با دیگران است)؛ تجزیه و تحلیل فرهنگی (هدف آن تعیین نقش جامعه در کم شدن عزت نفس و بروز احساس بیعرضگی و ناتوانی در مقابله با مشکلات، و نیز کمک به رفع این مشکل است). مشاوره شغلی برای بعضی از این افراد با این هدف که مشخص شود آیا کارشان مطابق با خصوصیات روانی و رفتاری آنها است یا خیر. پیوستن به گروههای حمایتی. این گروهها به بسیاری از افراد کمک میکنند که در جمعی که همگی مشکلات کمابیش مشابهی دارند، مشکلات خود را مطرح کنند و در این بین، بذر دوستیهای زیادی نیز ریخته خواهد شد. از نوشیدن الکل اجتناب کنید. اگر برای ترک آن نیاز به کمک دارید به پزشک خود مراجعه نمایید یا با گروههای حمایتی مربوطه تماس حاصل کنید. استرس عاطفی را در زندگی خود کم کنید. روشهای مقابله با استرس را یاد بگیرید. |
داروها |
پزشک شما ممکن است داروهای ضد افسردگی تجویز کند. امکان دارد مصرف دارو تا چندین ماه یا گاهی چندین سال ضرورت داشته باشد. توجه داشته باشید که اگر یک نوع دارو مؤثر نبود، ممکن است داروهای دیگری وجود داشته باشند که تأثیر خوبی بگذارند، بنابراین به هیچ عنوان ناامید نشوید. |
فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری |
محدودیتی برای آن وجود ندارد. انجام ورزش منظم توصیه میشود. |
رژیم غذایی |
یک رژیم غذایی طبیعی و متعادل داشته باشید تا وضعیت سلامت شما در بهترین حالت حفظ شود. |
درچه شرایطی باید به پزشک مراجعه نمود؟ |
اگر شما یا یکی از اعضای خانواده تان علایم افسردگی خفیف را دارید. اگر علایم بدتر شوند یا علیرغم درمان رو به بهبود نگذارند. |
افسردگی ممکن است به صورت های زیر زندگی آدمی را تحت تأثیر قرار دهد :
1) تغییرات در احساسات و ادراکات :
- گریه های مکرر یا فقدان پاسخ دهی عاطفی
- ناتوانی از لذت بردن از هر چیزی
- احساس نا امیدی یا بی ارزشی
- احساس افراطی گناه یا خود سرزنشی
- فقدان صمیمیت نسبت به خانواده و دوستان
- بدبینی نسبت به آینده
- احساس درماندگی
– افکار خودکشی
- غمگینی، اضطراب، خشم و دیگر عواطف ناخوشایند
2) تغییرات در رفتار و نگرش:
- فقدان علاقه به فعالیت های قبلی و کناره گیری از دیگران
- غفلت از مسئولیت ها و توجه نکردن به ظاهر شخصی
- تحریک پذیری و به آسانی دستخوش خشم شدن
- فقدان انگیزه به منظور پیگیری اهداف
- نارضایتی کلی از زندگی
- کاهش توان حافظه، ناتوانی در تمرکز، بلا تصمیمی و آشفتگی
- تغییرات شناختی
- کاهش توانایی رویارویی با مسائل روزمره
3) تغییرات جسمانی و شکایات بدنی:
- خستگی مزمن و فقدان انرژی
- فقدان کامل اشتها یا خوردن اجباری
- بی خوابی، بیداری زود هنگام صبحگاهی یا خواب بیش از حد
- سردردها ، پشت دردها و سایر شکایات مشابه بدون دلیل
- مشکلات گوارشی شامل درد معده، تهوع، اشکال در هضم و تغییر در کارکردهای روده ای مثل یبوست
- چرخه های نامنظم قاعدگی
- کاهش یا افزایش غیر متعارف وزن
- فقدان یا کاهش تدریجی میل جنسی
توجه به این نکته ضروری است که با توجه به علائم و انواع افسردگی گفته شده، وجود برخی از علائم در افراد، دلیل بر بیماری و اختلال نیست، بلکه هدف صرفا شناسایی انواع افسردگی می باشد و تشخیص بایستی صرفا توسط افراد متخصص صورت گیرد.
منبع : سایت پزشکان بدون مرز